خاطرات زیبای مامان و بابا شدن

خاطرات زیبای مامان و بابا شدن

از قبل تا بعد از اومدن نی نی
خاطرات زیبای مامان و بابا شدن

خاطرات زیبای مامان و بابا شدن

از قبل تا بعد از اومدن نی نی

باز هم سرماخوردن!!!!!!!

از جمعه شب، 1مهر احساس کردم گلوم میسوزه! اما مطمئن بودم شدید نمیشه! آخه دقیقاً یک ماه پیش سرما خوردم....حسابی به خودم رسیدم و بابایی هم کلی آبمیوه برام میگرفت که زود خوب شم!...هر روز صبح به امید بهتر شدن از خواب پامیشدم! اما دوشنبه 4 مهر احساس کردم گلوم خیلی بدتر شده و حسابی چرک کرده!!!! خیلی عجیب بود! آخه سابقه نداشته من پشت هم سرما بخورم!!!  این بود که شب وقتی باباعلیرضا اومد خونه رفتیم دکتر....وای دوباره آمپول؟؟؟!!!!!....دکتر گفت خیلی چرک داره و نباید این هفته ها بدنم عفونت داشته باشه،ممکنه کیسه آب رو پاره کنه!! و اطمینان داد که هیچ ضرری واسه تو نازنین ما نداره......واقعاً جالب بود! ماه پیش یعنی 4 شهریور بود که آمپول خوردم و دقیقاً امروز 4 مهر دوباره...اونم پنی سیلین 1 میلیون و دویست.....نه؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!  مثل بچه ها ترسیده بودم! اما خانومه انقدر سریع و خوب به خوردم داد که نفهمیدم.......ولی خب تا دو روز جاش درد میکرددددددددد.......

مطمئنم دیگه فردا خوب میشم.......مامانی دعا کن زود خوب شم که بتونم سرحال باشم واست! تو هم مواظب خودت باش پسرنازم!....

نظرات 3 + ارسال نظر
باران ِ بی ربط چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:50 ق.ظ

باورم نمی شه که ماه آخره

من به عنوان ِ یه آدم بی ربط ...یه حس ِ اشتیاق ِ بی ربطی دارم که رادوین زود به دنیا بیاد.خیلی خیلی منتظرم پریسا :)))


سمیرا میرفتحی چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:04 ب.ظ

اخی نازی ایشالله زووووووووووووووووووودی خوب بشی
به به طرفدارایه استقلالی دیگه زیاد میشن
الهی مبارکتون باشه هر موقع وبتون رو میخونم ترسمو کمتر می کنید
ازتون واقعا سپاسگزارم......
شما کلی روحیه میدید .فداتون بشم الهی
مطمئنم شما لیاقت بهترینها رو دارید
یاعلی

Faezeh پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:14 ق.ظ

Ishala ke zoodi khoob beshi mamani joonam.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد